نگارم

ساخت وبلاگ

چقدر دلم شکست،چه شبهایی‌ که با بارون پشت پنجره گریه کردم.چه شبای تاری که به من و بی کسیم پوزخند زد،ولی اونی که اون‌بالاس همه چی رو به موقع جور میکنه.هر چند صبر من با صبر ایوب فرقی نداشت.این شبهام چه حالی داره،گل گیاه عشق من بعد از چهارده سال شکفت.خدایااااا شکرت

نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت: 15:26

حرفی ندارم هیچ حرفی،نه کمکی میخوام نه میتونم کمک کنم نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 130 تاريخ : سه شنبه 11 مرداد 1401 ساعت: 16:35

الهی کدام درد باشد از این بیشکه عاشق توانگر و معشوق درویش!نمیتونم بگم‌ خندیدن تنها راه مقابله با این روزهای سخته نه،وقتی دیگه آدمها شادیشون ثانیه ای شده.ولی یه چیز رو خوب میدونم نگار جانم و‌بابتش خوشحالم.اینکه تو از همون سن کم یعنی حدود بیست یه آدم قوی بودی،شاید خودت احساسش نکردی ولی من دقیق حسش کردم.من همیشه متعجب بودم که چطور تو سنت از من کمتر بود ولی بیشتر میدونستی و بیشتر میفهمیدی شرایط رو و مقابله با مشکلات رو.میدونم که الان هم از من جلوتری.به قول شعر بالا تو توانگری و من افتخارم اینه که از تو خیلی چیزا یاد گرفتم.دقیقا توی سنی که لازم بود تو بهم درس استقامت و صبر می دادی.قوی بمون و بدون واسه من افتخاری... نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 5:36

دیشب خوابتو دیدم.انگار خودتو روبرو دیده باشم.صدات رو شنیدم.خوشحالم. همین نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 5:36

خداجون،خدای مهربون،امشب رو میدونی که چقدر من نوشتم از چهارده سالگی.چقدر با شوق می نوشتم امشب من پا به ۱۸ سالگی گذاشتم،امشب ۲۰ ساله شدم و....اصلا باورم نمیشه اون پسر باهوش و مغرور و مرموز که خیلی امید به آینده داشت و دفترچه خاطرات قطورش پر بود از امید،چند سال دیگه چهل ساله میشه،باور نمیکنم شدم دشمن خودم و چقدر هدر دادم ساعت های عمرمو.خداجونم خوب میدونی که من پیش تو هنوز همون مجتبی کوچیکم و دوست دارم دلم بزرگ نشه و نشم مثل آدم هایی که حاضرند واسه منافع خودشون هر کاری بکنن.حتی اسیر کردن روح و قلب آدمهای بی گناه و معصوم.خدایا تشکر ویژه دارم واسه کادویی که امسال به من دادی.خواب میدونستی دلتنگم و توی خوب خدایی رو پریشب تموم کردی.چقدر دیدن و مخصوصا شنیدن نگار واسه من لازم بود و میدونستی عطش این مرد رو.خدای خوبم من بازم امسال با سی و اندی سال سن بچگی میکنم و دوست ندارم بزرگ‌بشم.زخم زبون ها رو با خنده ای نمادین جواب میدم بدی ها رو نمی بینم. میدونم جایزالخطا هستم ولی سعی میکنم تا یکم مرداد سال بعد تا میشه گناه نکنم.صمیمانه قلبا عمیقا شکر گزارم برای وجود این فرشته نگهبان که چیزی فراتر از انسانه.خدایا دستمون رو رها نکن که فقط تو توانایی.خدایا امسال رو سال آرامش واسه ما دوتا قرار بده.خدایا از اینکه بهم فرصت زندگی کردن دادی ممنونم   نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 5:36